دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهتگیری مذهبی - دانلود رایگان
دانلود رایگان دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهتگیری مذهبی
دانلود رایگان
دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهتگیری مذهبیدانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهت گیری مذهبی در 39صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده. توضیحات کوتاه از متن: توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش) همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه توضیحات نظری کامل در مورد متغیر پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA) جهت گیری مذهبی تاریخ بشریت نشان داده است که انسان دین ورز قدمتی دیرینه دارد. آن چنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر می آید، مذهب به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. ویل دورانت[1] معتقد است دین به اندازه ای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبه های مختلف و متفاوت آن برای دیدگاه ها و نگرش های مختلف به گونه ای متفاوت جلوه می کند. اما آن چه مهم می باشد این است که هیچ دوره ای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات دینی نبوده است (خداپناهی و خاکساربلداجی، 1384). تحقیقات مختلف نشان داده که برداشت اصلی اکثر افراد از دین، داشتن رابطه ای نزدیک با خداوند است، نه صرفاً مجموعه ای از باورها و اعمال. علاوه بر آن تأکید بر مجاورت هر فرد با خدا، همچنین ارجاعات مکرر به عشق بین بنده و خدا، در قالب ادیان توحیدی وجود دارد. دین و به خصوص رابطه درک شده افراد با خدا به عنوان یک پناه گاه مطمئن عمل می کند. افراد در زمان بروز بحران، خدا را به عنوان پناه گاهی مطمئن می دانند (روات[2] و کرک پتریک[3]، 2002). میتوان اظهار داشت که دین داری آگاهانه و گرایشات مذهبی تأثیر بسزایی بر جنبههای گوناگون رفتار فردی و اجتماعی جامعه، بهویژه نسل جوان دارد. البته توجه زیادی که امروزه به رفتارهای نابهنجار اخلاقی یا خلاف شرع و بزهکارانهی جوانان معطوف میشود و نیز سیاستهای پیشگیرانه یا تنبیهی که بهطور ضربتی اتخاذ میگردد، میتواند تا حدودی مبیّن نگرانی از این واقعیت باشد که تلاشها و فعالیتهای بیش از دو دههی مدیران و مسئولان در انتقال باورها، ارزشها و هنجارهای دینی به نسل جوان، با نوعی عدم موفقیت و ناکامی روبرو شده است (سرمدی، 1385). تعریف دین در زبان اوستایی ایران باستان دین به معنای شریعت و مذهب بوده است و پیروان دین خود را به دینان میخواندند (حجتی، 1368). در فرهنگنامهها نیز دین به معانی: جزا، حساب، طاعت، ورع، قدرت و آن چه انسان بدان متدیّن و پایبند گردد و نیز به گونهای استعاری برای شریعت استعمال میگردد (ابنمنظور، 1996). همچنین به معنای پاداش، آیین پرستش خداوند تعالی، رسم و قانون، قهر و مسلط شدن آمده است (شعرانی، 1355). در قرآن کریم هم که لفظ دین حدود 90 بار به کار رفته، بدین معانی است: جزاء و حساب، کیش و شریعت، دین اسلام، رسم و قانون، حکم و فرمان، دعا و عبادت، آیین یگانهپرستی (سرمدی، 1380). از دین تعریفی که مورد اتفاق همهی محققان باشد، وجود ندارد؛ به گونهای که برخی دانشمندان از برج بابل تعاریف دین سخن به میان میآورند (ویلم[4]، 1377). مروری بر آثار دانشمندان مسلمان نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق ایشان (برخلاف دانشمندان غربی) تعریف واحدی از دین را مدنظر قرار دادهاند (تعریف سنتی از دین). علمای دین برخلاف دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان دین، تعریف خود را متوجه کلیهی ادیان ننموده و دایرهی تعریف خود را به دین اسلام محدود کردهاند؛ برای مثال، استاد مطهری منظورش از دین اسلام، کلیهی ادیان الهی از آدم تا خاتم است، چون بنابه استدلالی درون دینی، که متکی بر آیات قرآن کریم است، دین الهی در نزد خداوند یکی بیش نیست. . . و آن همانا دین اسلام است (مطهری، 1362). علامه طباطبایی دین را مجموعهی عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی میداند که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند (طباطبایی، 1362). در تعریفی دیگر دین اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عمل مناسب با این عقاید است (مصباح یزدی، 1368). براساس این تلقی از دین، ادیان بشری و اسطورهای و غیرالهی اصلاً دین محسوب نمیشوند: بتپرستی و انسانپرستی دین نیستند. بودیسم (آیین بودا) هم که خدا در آن مطرح نیست، دین نیست (مصباح یزدی، 1368). برخی نیز هنگام ابراز نظر دربارهی اسلام و ادیان، دین را کتاب و سنت قطعی معرفی مینماید (سروش، 1372). شاید بتوان گفت دین داری اعتقاد به وجودی متعالی است که وعده فرارسیدن زندگی پس از مرگ را می دهد و به ما فرمان می دهد در این دنیا به شیوه اخلاقی رفتار کنیم (گیدنز[5]، 1373). دین به مثابه عمیق ترین منبعی است که موجودیت انسان در آن پرورش یافته و تمام ابعاد آن از جمله وحدت انسان با خداوند به آن وابسته است. بنا به گفته کارلایل[6]: دین هر فرد واقیت وجودی هر انسانی را مشخص می کند و بر جنبه های هویت ملی او نیز تأثیر می گذارد. اعتقادات مذهبی با سرنوشت انسان پیوند می خورند و جوشش های این عقاید در قلب انسان، اصول دیگر زندگی انسان را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهند (یوآخیم، 1382). مذهب آلپورت (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف می کند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی، بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده می کند. اما به این نکته نیز توجه دارد که این طور نیست که تمامی افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند، دارای شخصیت سالم هستند. از دیدگاه آلپورت (1950)، این جهت گیری به دو صورت جهت گیری مذهبی درونی و جهت گیری مذهبی بیرونی می باشد. جهت گیری مذهبی درونی، مذهبی فراگیر، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیله ای برای رسیدن به هدف. شخصی که جهت گیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی می کند و مذهبش با شخصیتش یکی می شود. شخصی که جهت گیری مذهبی بیرونی دارد، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است؛ برای او مذهب وسیله ای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار می گیرد (خوانین زاده، اژه ای و مظاهری، 1384). مذهب یک سیستم اطلاعاتی است که برای زندگی هدف مند اطلاعات و دانش فراهم می کند. مذهب به عنوان نظام اعتقادی سازمان یافته همراه با مجموعه ای از آیین ها و اعمال تعریف شده است که تعیین کننده شیوه پاسخ دهی افراد به تجارب زندگی است (زولینگ و همکاران، 2006). مذهب شامل کیفیاتی است که به بافت مذهبی- سنتی فرد اشاره دارد (کلی[7]، 2008). معنویت، دین داری و سلامت از ناشناختهترین و بحث انگیزترین زمینههایی که در جهان پزشکی امروز مورد توجه بخش خصوصی و دولتی قرار گرفته است مسأله بررسی روابط معنویت و دین داری با سلامت جسمانی است. استفاده از واژههای کلیدی مذهب و سلامت یا معنویت و سلامت در یک جستجوی اینترنتی، این نکته را آشکار میسازد که از دهه هشتم قرن بیستم و بخصوص در دهه اخیر، روند پژوهش ها و تعداد مقالههای منتشر شده مرتبط با این قلمرو در مجله های معتبر پزشکی، روانپزشکی و پزشکی رفتاری ازدیاد یافته و از مرز 1200پژوهش نیز گذشته است. آن چه در این مورد پراهمیت جلوهگر میشود این است که معمولاً افزایش توجه و گسترش انتشارات در زمینه پزشکی، پیامد یک دستاورد جدید مانند اکتشاف یک ژن، ابداع یک ابزار جدید و گاهی کشف یک شیوه ارزیابی حساس و معتبر است در حالی که معنویت و دین داری در هیچ یک از این زمینهها قرار ندارند و به گونهای پایدار با فرهنگ ها وابستهاند. علوم پزشکی یعنی قلمرویی که همواره ذهن را از بدن متمایز میکرد به این نتیجه رسید که بررسی مجدد در روابط روح، ذهن و بدن، نهتنها جالب بلکه ضروری است و قرار دادن چنین مواردی در برنامههای آموزشی دانشکدههای پزشکی و در سطح کاربرد بالینی و پژوهش، گواهی بر این مدعاست. در حال حاضر، هفتاد و دو دانشکده پزشکی در امریکا، درس هایی را عرضه میکنند تا به دانشجویان بی آموزند چگونه به ارزش یابی جنبههای معنوی بیماران بپردازند یا چگونه دل مشغولی های معنوی را در طرح های درمان گری بگنجانند. قرار دادن آموزش های مذهبی و معنوی در برنامههای روان پزشکی تحقق یافته و مسأله ضرورت این آموزش به پزشکان عمومی نیز هماکنون مطرح است (دادستان، 1385). اگرچه پژوهش های متعددی به بررسی ارتباط بین دین داری و گزارش فرد درباره سلامت خویشتن پرداختهاند اما هیچ یک در عین حال، رابطه دین داری و معنویت با وضع سلامت را در نظر نگرفتهاند. مع هذا، ارتباط بین میزان دین داری با بروز، تشدید یا بهبود بیماری در گستره وسیعی از شرایط پزشکی نشان داده شده است و فواید حاصل از روش های درمان گری مذهبی نیز برجسته شده است. همچنین پژوهش گران توانستهاند به یک ارتباط مثبت، بین سطوح بالای باورهای مذهبی و سلامت بهتر دست یابند و برخی نیز بر وجود یک رابطه علّی تأکید کردهاند، بدون آن که هنوز شواهد قاطعی به سود این موضعگیری به دست آمده باشد. از سوی دیگر، برخی از پژوهش های مروری به ناپایداری نتایج حاصل از ارزشیابی های مرتبط با دین داری با دیدگاه فاعلی فرد درباره سلامت خویشتن دست یافتهاند. شاید بتوان نتایج اخیر را حاصل عدم کنترل دیگر متغیرهای همراه با سلامت دانست یا این فرضیه را مطرح کرد که دین داری و سلامت پیامد متغیر دیگری مانند وضعیت کنشی فرد هستند و یا بالاخره این نتایج را پیامد عدم توجه به تمایز بین دین داری و معنویت ملحوظ کرد. از اینجاست که جنبههای بنیادی متمایزکردن و عملیاتیکردن دو سازه دین داری و معنویت برجسته میشود. پزشکان پذیرفتهاند که بهزیستی معنوی برای حفظ سلامت از اهمیت زیادی برخوردار است و نیمی از آن ها نیز بر این باورند که باید دل مشغولی های معنوی را در نظر بگیرند. اما اغلب آن ها گاهی چنین میکنند و یا به هیج وجه به این جنبه نمیپردازند. چنین بازخوردی را میتوان به کمبود وقت و نارسایی آموزش های دریافت شده نسبت داد یا آن را حاصل نگرانی درباره فرافکنی باورهای خویشتن بر بیماران تلقی کرد (دادستان، 1385). در وضع کنونی، نتایج گزارش ها و پژوهش ها را میتوان در چند نکته اصلی خلاصه کرد: بسیاری از مقالههای پژوهشی کنونی، به ارتباط مثبت بین افزایش معنویت و دین داری با وضع سلامت بهتر دست یافتهاند وارتباط بین این سازهها با بروز و بهبود بیماری را در گستره وسیعی از شرایط پزشکی نشان دادهاند. بسیاری از دانشکدههای پزشکی در اغلب کشورهای جهان، برخی از برنامههای آموزش عملی و موضوع های مذهبی و معنوی را در برنامههای خود قرار دادهاند. نیاز به پژوهش های گستردهتر در قلمرو روابط بین دین داری و معنویت با سلامت جسمانی و به خصوص تجربههای بالینی در مورد تأثیر مداخلههای معنوی بر پیامدهای سلامت و پذیرش نقش معنویت در عمل بالینی مطرح، و بر لزوم گسترش پژوهش ها درباره ارتباط بین معنویت با سلامت جسمانی تأکید شدهاست. پس میتوان از خود پرسید که اگر دین داری و معنویت در پزشکی سراسر جهان به منزله یک اصل بنیادی در درمان بیماریهای جسمانی و روانی تا این حدّ مورد توجه قرار گرفتهاست آیا میتوان در کشور اسلامی ما این عوامل را نادیده انگاشت؟ (دادستان، 1385). [1] Vill Dourant [2] Rowatt,W. C [3] Kirkpatrick, L. A [4] Vilam [5]Giddenz [6] Karlayel [7]Kelly, B. S. دریافت فایل جهت کپی مطلب از ctrl+A استفاده نمایید نماید |